نام کتاب:از بودن تا ماندن زینبیه و ثارالله
نویسنده:جعفر شیخ الاسلامی
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
»پکیج های تصفیه فاضلاب | 1 | 543 | sakbari |
»درگیریهای شدید در حومه«حمص» و هلاکت دهها داعشی + نقشه | 0 | 1283 | mehran19 |
»هفت قانون طلایی بقای عشق | 0 | 1761 | admin |
»آشنایی با «فجر» جدیدترین و مدرنترین اسلحه تهاجمی ساخت ایران +عکس | 0 | 1845 | admin |
»کشور تروریست پروری که خود طعمه تروریسم شد+ تصاویر | 0 | 1721 | admin |
»آشوب و فتنه گری جدید جریان صادق شیرازی بر علیه جمهوری اسلامی ایران +تصاویر | 0 | 1723 | maryam |
»تانکهای قدرتمند جهان در یک نگاه+تصاویر | 0 | 1651 | milad225 |
»سپاه پاسداران ایران پهپادهایی با برد ۳۰۰۰ کیلومتر دارد | 0 | 1535 | maryam |
»روایتی تصویری از ۶۹ مورد ظلم «جنایتکار بزرگ» در حق مردم جهان | 0 | 1548 | admin |
»یک عکس از شهید حسین مریدی زاده | 0 | 1589 | admin |
زندگینامه شهید فریده باقری گاوینه رودی
نام و نام خانوادگی: فریده گاوینه رودی
تاریخ تولد : 1342 نام پدر : محمود
تاریخ شهادت : 12/11/65
شماره شناسنامه : 95
محل شهادت : دبیرستان زینبیه
شهیده فریده گاوینه رودی, آخرین فرزند خانواده در سال 1342 در شهر میانه متولد شد. در سه سالگی پدرش را از دست داد و از آن به بعد با سرپرستی مادرش تربیت یافت.
از دوران کودکی بدلیل نداشتن پدر و کار مادر در بیرون از خانهبا فقر و محرومیت آشنا بود.
بدلیل طولانی بودن مسیر خانه تا مدرسه در منزل برادرش می ماند و از آنجا به مدرسه می رفت و دور از مادرش بود. به دلیل بیماری که برایش پیش آمده بود چند سال از تحصیل محروم ماند.
دبستان رضوی و مدرسه راهنمایی پروین اعتصامی و بالاخره دبیرستان زینبیه سنگرهای علم و دانش شهیده بودند .
در سال چهارم دبیرستان در اثر ترکش خمپاره که به سرش اصابت کرد به شهادت رسید و جاودانه شد. زندگی شهیده فریده گاوینه رودی را با صحبتهای مادر داغدارش مرور می کنیم.
من این بچه را با زجر و زحمت و سختی بزرگ کرده ام برای مردم نان می پختم و سر زمینها کار می کردم .در زیر آفتاب داغ تشنه و گرسنه زحمت کشیده ام تا بچه های یتیمم روزگار بگذرانند و زندگی کنند .زحمت ها کشیدم و دختر بزرگ کردم تا در روز پیری به درد من بخورد و رفت و تنها شدم.
تابستان که می شد م کلاس قرآن می رفت چند بار قرآن را از اول تا آخر ختم کرد. یک مدت مریض شد سردرد شدیدی داشت همین علت باعث شد تا چهار سال از درس محروم باشد
در خانه به من کمک می کرد . من دخترم را نشناختم همسایه ها و دوستانش بهتر از من او را می شناسند . چند بار دوستانش را برای ناهار به خانه آورد گفت راهشان دور است و از روستا می آیند.
هر هفته به من سر می زد. دو روز قبل از بمباران دبیرستان به خانه آمده بود.
چون زمان جنگ بود می گفتم بمباران می کنند نرو به مدرسه !
"گفت: هرکجا باشم اگر خدا بخواهد مرا می برد , مرگ حق است "
در روز بمباران ترکش خمپاره به سرش خورده بود و شهید شده بود و من این موضوع را بعد از چند روز فهمیدم. برادرش موضوع را به من نمی گفت «من او را نشناختم»
شهیده فریده گاوینه رودی با نام مظلومیتش خونش را و جانش را به پیشگاه الهی هدیه کرد و خون او و سایر دوستان و همکلاسی های شهیدشافشاگرظلم ظالمان و ستمگران بود .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد